نیروانانیروانا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
زندگی مشترکمانزندگی مشترکمان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نیروانا و سانیار فرشته های زمینی من...

خاطرات اولین سفر نیروانا

سلام دوستای خوبم.من و نیروانا از یه مسافرت 10 روزه برگشتیم دیگه جفتمون خسته شده بودیم ولی در کل خیلی خوش گذشت . عروسکم کارای جدید تو مسافرت یاد گرفتی.اول اینکه طرز خوابیدنت عوض شده بود صداهای عجیب در میاوردی از همه مهمتر یاد گرفتی خودت به تنهایی بغلتی تازه بخاطر اینکه برنامه روزانت بهم خورده بود کلی گریه می کردی .قربونت بره مامان الی که داری واسه خودت خانوم می شی . عزیز دلم شدی نفس مامان عاشقونه دوست دارم .     دوووووووووووسسسسسسست دااااااااااارم جییییییییییگرم ...
7 مرداد 1392

برای عروسکم

    نگذار هر کس از راه رسید با سازه دلت تمرین نوازندگی کند     وقتی می خندی زمان می ایستد ودر زیر پوستم انگار پرنده ایست که برای رهایی پرپر می زند     در قلب کوچکم فرمانروایی می کنی بدون هیچ جانشینی کسی نمیداند په لذتی دارد بهترین پادشاه تاریخ را در دل داشتن...     دنیا ادامه لبخند توست که تا آخرین لبخند من کش کی آید تو لب بر می چینی ومن... جایی میان آسمان و زمین معلق می شوم...     هیچ میدانی زیبا ترین عاشقانه وقتی است که اسمم را با م...
7 مرداد 1392

بزرگ شدن نیروانا

سلام قشنگم عروسکم .عزیز دلم روز به روز داری بزرگتر میشی.هر چی می گذره نازتر می شی.از کارای جدیدت میخوام بگم:جدیدا پاهات و با دستات می گیری .سعی می کنی بکنی تو دهنت .قان و قون می کنی خیلی زیاد .دستت و رو دست دیگت می زاری و در آخرم عاشق آب بازی شدی .بی صبرانه منتظر روزی هستم که من و مامان صدا کنی.بووووووووووووووووووس     ...
20 تير 1392

حرفای مامان الی برای نیروانا

نیروانای مامان .عزیز دلم.شما الان 120 روز که به جمع 2نفره من و پدر اومدی.زندگی 2نفره ما رو از قبل قشنگ تر کردی و با اومدنت نام پدر و مادر به ما دادی.تمام تلاش من و پدر عشق ورزیدن به شما و فراهم کردن یه زندگی ایده ال برای شماست.روزی هزار بار خدا رو بخاطر وجودت شکر می کنم.   نفس مامان از الان تا شروع نشدن ترم جدید دارم کارای تزیین جشن دندونیت و می کنم.آخه با شروع ترم باید هم درس دانشگاه و بخونم هم می خوام بخونم برای کارشناسی ارشد و دیگه اونموقع وقت ندارم.   قراره جمعه برای اولین بار ببرمت مسافرت نطنز آخه اصالت مادربزرگت از طرف پدرت نطنزی و عمو مهرداد اونجا خونه جدیدا گرفته برای یک هفته.یه مسافرت زنونس...
2 تير 1392
1