نیروانانیروانا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
زندگی مشترکمانزندگی مشترکمان، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نیروانا و سانیار فرشته های زمینی من...

کار جدید ملوسکم و سالگرد ازدواج

ملوسک مامان فدات بشه که انقد پشتکار داری و تلاش گری .عزیز دلم امروز 2 تا کار جدید انجام دادی: یکی اینکه بدون تکیه به دستات می شینی و دوم اینکه حالت چهار دست و پا می شی و بعد چند ثانیهمیفتی .در مورد سینه خیز رفتنتم که به سرعت برق سینه خیز میری و تازه انقد صداهای بامزه در میاریکه روزی هزار بار برات غش می کنم . دختر نازم دیروز سالگرد ازدواج منو پدر بود.من و پدر در روز 90/6/15 با هم پیمان عشق بستیم.از اینکه پدرت وانتخاب کردم خیلی خوشحالم و از اینکه این دو سال که زیر یک سقف و کنار هم با عشق زندگی کردیم خدا رو شاکرم.عزیز دلم سالگرد ازدواج امسالمون یه فرشته تو خونه ماست تو هدیه خدا قبل عید تو به م...
16 شهريور 1392

کارهای جدید گربه من

گربه ی ملوس من امروز برات از 3 تا کار جدیدت می خوام بگم. 1.خندیدن به دوربین وقتی ازت عکس می گیرم. 2.ماندن در کالاسکه بدون بالشت. 3.سینه خیز رفتن. مراحل سینه خیز رفتن عروسکم: الهی مامان قربونت بره که انقد پشتکار داری.پدرت میگه به من رفتی. این هم ماندن گربه ی من در کالاسکه بدون تشریفات ولبخند فرشته من به دوربین. مامان الی فدات بشه که روز به روز ناز تر میشی پرنسسم.   ...
12 شهريور 1392

نمک ریختن نیروانا

یه سلام با کلی خنده الهی قربون تو دختر نمکدونم برم .عزیز دل من از امروز صبح که بیدار شدی مدام در حال حباب سازی و من و پدر کلی از کارای با مزت خندیدیم .تا من و پدر و میدیدی فوری حباب می ساختی.عزیز دلم عروسکم از اینکه تو رو دارم خیلی خوشحالم آخه تو شدی شیرینی و شادی زندگی من. راستی هر روز که میگزره زیباتر و با نمک تر داری می شی ملوسکم. عاشققققققققققتم پرنسسسسسسم با اون لبها و بینی نخودیت .   ...
11 شهريور 1392

رورواک

فرشته نازم دیروز رورواکت رو برات آوردم.کلی ذوق کردی و صدا در آوردیوخندیدی همشم بوق میزدی.تازه یه کاره جدیدم کشف کردی :اینکه با فرمونش لثت و بخارونی.الهی مامان قربونت بره که از هر چیزی برای لثت استفاده می کنی.بووووووووووووووووووووووووس ...
9 شهريور 1392

اولین کارتون دیدن نیروانا

سلام عسلکم.امروز برات کارتون پرنسس و پاپ استارو گذاشتم عاشقش شده بودی و خیلی با دقت نگاه می کردی تصمیم گرفتم تمام داستانای کارتونی باربی هارو برات بگیرم.تازه عاشق شبکه دیسنی هستی .عاشقتتتتتتتتتتتتتم عروسککککککک من که اینجور بادقت کارتون میبینی و صدا در میاری .منتظر روزی هستم که خودت بیای و کارتون انتخاب کنی و منم برات بگیرم با هوش من . ...
9 شهريور 1392

چکاپ ماهانه نیروانا و چشم پزشکی رفتن مامان

قبل از هر چیز عزیزم 5 ماهگیت مبارک . دختر نازم امروز برای چکاپ ماهانت بردمت.دکتر گفت خدارو شکر همه چیزت خوبه.ولی چون زیاد وزن نمی گیری گفت باید شروع کنم بهت غذا دادن و برنامه غداییت رو بهم داد.از فردا می خوام برات شروع کنم.فقط امیدوارم مثل شیر خوردنت بد غذا نباشی . امروز قبل از رفتنمون به مطب ذکتر من رفتم تا حاظر بشم شروع کردم به آرایش کردن که مداد چشمم تو چشمم رفت و چند خرده چوب تکه های خیلی ریز وارد چشمم شد آخه تازه تراشیده بودمش و از رو عجله و اینکه دکتر تو دیر شده بود تمیزش نکردم.خلاصه چشمم اولش زیاد درد نمی کرد ولی همین که به مطب دکتر تو رسیدیم چشمم قرمز شد و اشک ازش میو مد.دکترت تا دید گفت برو چش...
9 شهريور 1392

مادر بزرگ جونیت

نیروانای مامان امروز نیومدم از خودم و خودت بگم.امروز اومدم از مامانم که مادر بزرگ شما می شه بگم.دخترنازم از وقتی به دنیا اومدی تمام زحمتات گردن مامانم.روز تولدت 2 هفته خونه مادر بزرگت بودیم و ازمون نگهداری می کرد و در طول روز فقط 3 ساعت می خوابید.و از یک ماه بعد تولدتم چون من رفتم دانشگاه ازشما نگهداری می کرد و الانم از صبح تا بعد ار ظهر پیش مادر بزرگتی تا من به درسام برسم.عزیز دلم در آینده نه چندان دور دوست دارم مادر بزرگت و بغل کنی و ازش تشکر کنی چونکه مثل یه مادر داره ازت مراقبت می کنه.می دونم محبت های مادر بزرگت و با احترامی که بهش می زاری جبران می کنی در آینده. عروسکم تو زندگیت همیشه جواب محبت ها رو با محبت بده تا ما...
9 شهريور 1392