18 ماهگی نیروانا و 4 ماهگی سانیار
سلام عزیزای مامان نیروانای مامان 18 ماهگیت با تاخیر و سانیارم 4 ماهگیت پیشاپیش مبارک...
جوجه های مامان این روزها واقعا وقت ندارم از طرفی از 9 صبح تا 8 شب سالن هستم و تازه ترم اخر دانشگاهمم از مهر شروع میشه و درس و کار با هم میشه ولی عزیزای مامان دیگه فارغ التحصیل میشم و دغدغه درس و ندارم.
نیروانای مامان سانیارم خیلی بزرگ شدین و روز به روز من بیشتر عاشقتون میشم.
نیروانا که جدیدا به شدت دلتنگی من و داره و سانیار هم همش میخواد با هاش بازی کنیم.
دخترم روزهای خیلی سختیه واکسن 18 ماهگیت و زدم تا 2 روز راه نمیرفتی و به شدت گریه میکردی البته دیگه واکسن نداری تا 6 سالگی این 2 روز هم سالن نرفتم و پیشت بودم و از اون 6 تا دندونت که داشت با هم در میومد هنوز 2 تاش مونده و شما این روزها بهونه گیرتر شدی.کلا خیلی سخت دندون در میاری.
سانیار هم5 روز دیگه واکسن 4 ماهگی داره.
کوچولوهای مامان از مامانم یعنی مادربزرگتون خیلی ممنونم و همچنین خالتون که جفتشون مثل یه مادر براتون زحمت میکشن شما هم حتما در اینده جبران میکنید.
عزیزای مامان انقدر برام عزیز شدین که تمام ارزوهام روی شماهاست از صمیم قلب عاشقتونم و ارزوی من تنها سلامتی و سعادت شماست.
حالا میریم سراغ عکسای نازتون...
نیروانا وقتی واکسن زده...
فدای شکلک دراوردنت...
فدای صورت نازت پسرم...
عروسکم با این ژستت...
نیروانا وقتی به داداشش شیر میده...
بوسیدن سانیار توسط نیروانا...
فدای بوس فرستادنت...