8 ماهگی و 22 ماهگی
سلام به عزیزترینام. کوچولوهای مامان این روز ها دیگه واقعا وقتی ندارم.و نمیتونم به موقع ماهگرداتون و کارای شیرینتون و ثبت کنم.
صبح ها هشت صبح میرم ارایشگاه تا ساعت 8 شب که میرسم خونه مامانم و شما رئ بیارم خونه و بعد هم شام و خوابوندن شما و شام خوردن من و پدرتون که دیگه ساعت 12 میشه.کوچولوهای من امیدوارم در اینده ای نزدیک وقت بیشتری براتون بزارم.
دختر نازم از شما بگم که خیلی ناز و بزرگ شدی و روز به روز شیرین تر.این روزها خیلی دلتنگیم و میکنی و من هم باهات در طول روز تماس میگیرم و شما ماشاالل... انقدر زرنگ و باهوشی که قشنگ پای تلفن با هام صحبت میکنیوتمام کلمات و دیگه با زبون بچه گونت میگی و کلی هم جمله میگی.1عاشقتم عروسک زرنگم.دخترکوچولوی مامان الان هم 16 تا دندون داری و فعلا خبری از دندون در اوردن نیست.
پسر نازم از شما بگم که هرچی از شیطنتت بگم کمه.ماشاالل... خیلی شیطونی و یه جا بند نمیشی .عزیزم چهاردست و پا رفتنت مبارک و تازه پسرم انقد زرنگه که دستش و به همه جا میگیره و وایمیسته.پسرم داری اولین دندونات و در میاری دیگه تو هم مثل نیروانا تو 9 ماهگی دندون در میاری ولی خیلی سخت تر از نیروانا داری در میاری 3 هفته هست که اسهال استفراغی و ادرار سوختگی شدید داشتی که خدارو شکر ادرار سوختگیت تموم شد.
عزیزای دلم خبر خوب اینه که من به مدت 2 هفته امتحان دارم و در واقع اخرین امتحانام و مامانتون فارغ التحصیل میشه .ولی کوچولوهای من امسال برای ارشد شرکت نمیکنم شاید سال دیگه شرکت کنم .
کوچولوهای مامان خدا رو شاکرم برای داشتن شما و همیشه برایتان ارزوی سلامتی میکنم.
دوستوووووووووون داااااااارم.
شب یلدا سال 93 و خونه خودمون:
الهی فداتون بشم که انقد همدیگرو دوست دارین: